آهای یه نفر تو این جزیره تنهاست | ||
گاهی حجم دلتنگی هایم آن قدر زیاد میشود که دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ میشود ...... دلتنگم..... دلتنگ کسی که گردش روزگارش به من که رسید از حرکت ایستاد دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید دلتنگ خودم خودی که مدتهاست گم کرده ام می خوام برم می خوام برم یه جای دور دنیا روز به روز داره برام تنگ تر میشه دارم خفه میشم دیگه اشکی برای گریه کردن ندارم چشمام درد میکنه ، میسوزه زمستون چرا تموم نمیشه من که داشتم می رفتم خدایا حکمت تو چی بود که من نفهمیدم خدایا یه لحظه گوش بده باهات حرف دارم بگو چرا ....... آخه چرا ؟ انگار یه ساله که زمستونه انگار سال هاست که توی برزخ ام ای خالق قصه من ، این من و این تو بر زخم دلم چاره ای کن پی نوشت : خدایا به مامانم سپردم اگه یه روزی دیونه شدم جون هر کسی که دوست داره من و دیوونه خونه نبره .... چون دیوانه چو دیوانه ببیند خوش اش آید
روزگارا که چنین سخت به من می گیری با خبر باش که پژمردن من آسان نیست گر چه دلگیر تر از دیروزم گر چه فردای غم انگیز مرا می خواند لیک جا خالی نخواهم کرد و سر سخت تر از دیروزم چون که باور دارم دل خوشیها کم نیست زندگی باید کرد
[ شنبه 90/11/29 ] [ 4:1 عصر ] [ آشانا ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |