شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

*آشان*

+ ماجراي آقاي گاو !
*آشان*
در يك مدرسه راهنمايي دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت مي كردم و چند سالي بود كه مدير مدرسه شده بودم. قرار بود زنگ تفريح اول، پنج دقيقه ديگر نواخته شود و دانش آموزان به حياط مدرسه بروند. هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هياهوي دانش آموزان در حياط و گفت وگوي همكاران در دفتر مدرسه، به هم نياميخته بود.
*آشان*
تعجب كردم و موضوع را با خانم دبير كه با نواخته شدن زنگ تفريح، وارد دفتر مدرسه شده بود، در ميان گذاشتم. يكه خورد و گفت: ممكن است اين آقا اختلال رفتار داشته باشد. يعني چه گاو؟ من كه چيزي نمي فهمم... از او خواستم پيش پدر دانش آموز ياد شده برود و به وي گفتم: اصلاً به نظر نمي رسد اختلالي در رفتار اين آقا وجود داشته باشد. حتي خيلي هم متشخص به نظر مي رسد.
*آشان*
خانم دبير با اكراه پذيرفت و نزد پدر دانش آموز كه در گوشه اي از دفتر نشسته بود، رفت. مرد آراسته، با احترام به خانم دبير ما سلام داد و خودش را معرفي كرد: "من گاو هستم!" - خواهش مي كنم، ولي... - شما بنده را به خوبي مي شناسيد. من گاو هستم، پدر گوساله؛ همان دختر?? ساله اي كه شما ديروز در كلاس، او را به همين نام صدا زديد...
*آشان*
دبير ما به لكنت افتاد و گفت: آخه، مي دونيد... - بله، ممكن است واقعاً فرزندم مشكلي داشته باشد و من هم در اين مورد به شما حق مي دهم. ولي بهتر بود مشكل انضباطي او را با من نيز در ميان مي گذاشتيد. قطعاً من هم مي توانستم اندكي به شما كمك كنم.
*آشان*
خانم دبير و پدر دانش آموز مدتي با هم صحبت كردند. گفت و شنود آنها طولاني، ولي توأم با صميميت و ادب بود. آن پدر، در خاتمه كارتي را به خانم دبير ما داد و با خداحافظي از همه، مدرسه را ترك كرد. وقتي او رفت، كارت را با هم خوانديم. در كنار مشخصاتي همچون نشاني و تلفن، روي آن نوشته شده بود: دكتر... عضو هيأت علمي دانشكده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه... !
ويدا خانم داستانتون بهم ريخته پس و پيشه لطفا درستش كنيد
*آشان*
رتبه 0
0 برگزیده
474 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top