در خلوتکده ام گاهي خودم را ورق مي زنم ،گاهي ورقِ خودم را مي زنم ،گاهي ورق باز مي شوم اينگونه .......مهربان ؛ اين بار که به ديدنم مي آيي ،يک سنجاق هم بياور از دنياي سنجاقک ها !!!ميخواهم دنيايم را به دنيايت قفل کنم ...مي انتظارمت تا بياييقنديل هاي اشکم را آب کني چشمانم را بگشاييو کبوتر سر به هواي دلم را پرواز دهي !