سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آهای یه نفر تو این جزیره تنهاست
لینک دوستان


وای ارموز ( همون
امروز ) انگذه کار کردم مردم ......از صبح می
خواستم بیام بهتون بگم که عباسی چی بلام خلیده بود ولی
هی نمی شد ....ریس جون هی خورده
فرمایش داشتن .....این کا رو کردی
....اون کار رو کردی ...اون صورت حساب رو
رد کردی ....این صورت حساب فوری
زود ردش کن ....یه فرم درست کن
فلان چیزا توش باشه ....خسته شدم ....دوباره مخم گوز پیچ
شده ....

و اما بگم که من همون روز
برنده شدم ....یعنی اینکه همون
حدس دوم ام ....درست بود .....و یه ضد حال اساسی به عباسی داده بودم ....ولی عباسی چون
خیلی بنجسه و شیطون بهم نگفته بود درست گفتی .....گذاشته بود همون
جوری بمونه تا خودش بیاد .....خیلی بنجسه نه
....خودم میدونم...عباسی هم یه ضد حال واسم گذاشته بود کنار
که اون بمونه واسه فردا



اینم عکس اش ....




عباسی گفتی شبا می خوای این
وبغل کنی بخوای .....گفتم آره ...ولی اینو بغل نکردم
....بلوز بنفشه تو بغل کردم خوابیدم .....انقذه حال داد

تا اطلاع ثانوی من اینجام
.......SNOOPY 
رو هم با خودم میبرم

[ یکشنبه 89/5/31 ] [ 1:41 عصر ] [ آشانا ]

بدون شرح !؟!




از همه دوست جونایی که اومدن تفلدم رو تبلیک گفتم تشکل میکنم ان شاالله

تفلداتون تلافی میکنم
میام براتون میترکونم ....به شرطی که بهم بگید تفلدتون

کی هستش .....مشغول و ضمبه ...نه ...مشغول و سه گاروید اگه نگید




دنی جونی...خانومی بلا ....مرسی

فاطمه جونی ....خانومی طلا...مرسی

ریحون جونم..... سوری خانم ...خانوم ادا ....مرسی

لی لی جونی ...خانومی ؟ ...مرسی

علی آقا ... آقای فوتبالی ...مرسی

و  مرسی بقیه دوست جونی آ آ آ آ



[ یکشنبه 89/5/31 ] [ 1:41 عصر ] [ آشانا ]

سهلام به همیه دوست جونای دماغ سوخته خودم ....چرا دماغ سوخته ؟ چون علی رغم تلاش بغضی ها در تو دل خالی کردن ما ....ما به سلامتی رفتیم مهمونی (قابل توجه بعضی ها ) خیلی هم خوش گذشت 

و اما اصل مطلب ...غرض از مزاحمت این بود که بگم ....همه چی آرومه ولی من نمیدونم چرا انقده بدبختم .....اندر قیل و قالات چرند زندگی باید بگم که وضع خیلی خرابه .....بلاگفا گوز پیچ شده ....دوشنبه ها ناهارکوفته تبریزی داریم.....دو ماه که حقوق نداریم ....خواهرم از فردا دیگه مانتو کوتاه نپوش ....شیود های نازنینت هم تو باشه....چهارشنبه ها لوبیا پلو با گوشت مرغ سفارش میدیم ....ساعت کاری 7:30 تا 17:00 یک ساعت اضافه شد.....تردد اضافی ممنوع می باشد ....اگه خواهر ها و برادر های خوبی باشید سه شنبه ها خورشت قورمه سبزی با روغن کاسترول GTX  براتون می خرم .....

و من ریز بار این همه بی رحمی ( من گشنمه ...کوفته نمی خوام ) جملات قلمبه سلنبه در میکنم ....تز میدم در حد بوندسلیگا....و فیلسوف میشوم خفن ( ایکون یه ویدا که ریز بار سختی ها یه فیلسوف بزرگ شده که حرفی برای گفتن داره )...تو پست بعدی یکی از بی سلیقگی های مردم ایران رو به فیلسوفی خواهم کشید

در آخر مهمونی آقا امام زمان بهتون خوش بگذره و تو این شب قشنگ دعا یادتون نره ( برای عاقبت بخیری بلاگفا هم دعا کنید ...جوونه و خطا کار )





[ یکشنبه 89/5/31 ] [ 1:41 عصر ] [ آشانا ]

من تو جزیره تهنای ها گم شدم ....انقده گم شدم که خودم رو هم

نمی تونم پیدا کنم من کیم ؟...اینجا کجاست؟ ...نکنه مردم

نکنه هنوز تنم گرمه  هیچی حالیم نیست


[ یکشنبه 89/5/31 ] [ 1:41 عصر ] [ آشانا ]

چند تکه آرزو

کاش زندگی فرصت دهد گاهی از پروانه ها یادی کنیم .

کاش بخشی از
زمان خویش را وقف قسمت کردن شادی کنیم.

کاش وقتی آسمان بارانی است از زلال چشم
هایش تر شویم .

کاش بین ساکنان شهر عشق ردپای خویش را پیدا کنیم.

کاش در نقاشی
دیدارمان شوق ها را ارغوانی تر کنیم.

کاش با حرفی که چندان سبز نیست قلبهای نقره
ای را نشکنیم .

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد حرف های قلبمان را یشوند.




[ یکشنبه 89/5/31 ] [ 1:41 عصر ] [ آشانا ]
<      1   2   3   4   5      >
درباره وبلاگ